پیچیدن عضوی از جاندار به طوری که رگها از جای خود دور شود. (فرهنگ نظام). التواء و پیچیدگی در عرقی برای حرکت عنیف و سخت و سقوط و مانند آن. (یادداشت مؤلف). پیچیدن رگی در مفصلی در اثر حرکتی سخت و یا زمین خوردن
پیچیدن عضوی از جاندار به طوری که رگها از جای خود دور شود. (فرهنگ نظام). التواء و پیچیدگی در عرقی برای حرکت عنیف و سخت و سقوط و مانند آن. (یادداشت مؤلف). پیچیدن رگی در مفصلی در اثر حرکتی سخت و یا زمین خوردن
رنگهای گوناگون به خود گرفتن. به الوان مختلف درآمدن. تلون، مجازاً، خجل و شرمنده شدن. (فرهنگ نظام). متغیر شدن رنگ بسبب خجالت و انفعال. به صد رنگ شدن. رنگ دادن و رنگ گرفتن. (آنندراج). از شرم یا خشم هر لحظه گونۀ رخسار بگردانیدن، خویهای گوناگون از نرمی و درشتی و جز آن نمودن
رنگهای گوناگون به خود گرفتن. به الوان مختلف درآمدن. تلون، مجازاً، خجل و شرمنده شدن. (فرهنگ نظام). متغیر شدن رنگ بسبب خجالت و انفعال. به صد رنگ شدن. رنگ دادن و رنگ گرفتن. (آنندراج). از شرم یا خشم هر لحظه گونۀ رخسار بگردانیدن، خویهای گوناگون از نرمی و درشتی و جز آن نمودن